در زمانی که نوجوان بودم به همراه سه برادر و دو خواهر و پدر و مادرم در خانه ای در همین روستا زندگی می کردم که شامل دو اتاق و یک راهرو و یک زیرپله همچنین یک تراس و یک حیات بسیار بزرگ همانند یک باغ بود که در آن انواع مرغ و خروس و غاز و اردک وجود داشت و در خانه هم طبق معمول گذشتگان همۀ خانواده در یک اتاق می خوابیدند در یکی از شبها که خوابم نمی برد
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 111
بازدید هفته : 147
بازدید ماه : 654
بازدید کل : 49192
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1